من دغدغه دارم که این روزها در سرزمینی زندگی می کنم که در آن دویدن سهم کسانی است که نمی رسند و رسیدن حق کسانی است که نمی دوند.
RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
<-PollItems->
|
مردي تاجر در حياط قصرش انواع مختلف درختان و گياهان و گل ها را كاشته و باغ بسيار زيبايي را به وجود آورده بود،هر روز بزرگترين سرگرمي و تفريح او گردش در باغ و لذت بردن از گل وگياهان آن بودتا اين كه يك روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولين فرصت به ديدن باغش رفت.اما با ديدن آنجا ،سرجايش خشكش زد..... تمام درختان و گياهان در حال خشك شدن بودند، رو به درخت صنوبر كه پيش از اين بسيار سر سبز بود كرد و از او پرسيد كه چه اتفاقي افتاده است؟ در پاسخ به او گفت:من به درخت سيب نگاه مي كردم و با خود گفتم كه من هرگز نمي توانم مثل او چنين ميوه هايي زيبايي بار بياورم و با اين فكر چنان احساس ناراحتي كردم كه شروع به خشك شدن كردم مرد بازرگان به نزديك درخت سيب رفت اما او نيز خشك شده بود علت را پرسيدو درخت سيب پاسخ داد:با نگاه به گل سرخ و احساس بوي خوش آن به خودم گفتم كه من هرگز چنين بوي خوشي از خود متصاعد نخواهم كرد و با اين فكر شروع به خشك شدن كردم ازآنجايي كه بوته يك گل سرخ نيز خشك شده بود علت آن پرسيده شده او چنين پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم چرا كه من پاييز نمي توانم گل بدهم.پس از خودم نااميد شدم و آهي بلند كشيدم همين كه اين فكر به ذهنم خطور كرد شروع به خشك شدن كردم مرد در ادامه گردش خود در باغ متوجه گل بسيار زيبايي شد كه در گوشه اي از باغ روييده بود. علت شادابي اش را جويا شد گل چنين پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشك شدن كردم چرا كه هرگز عظمت درخت صنوبر را كه در تمام طول سال سر سبزي خود را حفظ مي كرد نداشتم و از لطافت و خوش بويي گل سرخ نيز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر كه اين قدر ثروتمند ،قدرتمند و عاقل است واين باغ به اين زيبايي را پرورش داده است مي خواست چيز ديگري جاي من پرورش دهد،حتما مي خواسته است كه من وجود داشته باشم پس از آن لحظه به بعد تصميم گرفتيم تا آنجا كه مي توانم زيبا ترين موجود باشم نظرات شما عزیزان: من از خدا خواستم ... ارزش آرام ولي مصمم سجده آيا ميدانستيد؟ خداوند هيچ مشكلي را بدون راه حل نمي گذارد شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشه! چرا ما قدر مادرانمان رو نميدانيم!!!!! حرف هاي قلبمان درسي از سفر غازها اين شعر شما را ياد چه خاطره اي مي اندازد!!!؟ گنج پنهان خانه تكاني دلت مبارك!!!! حرص مداد رنگی زندگي مثل چاي است چقدر خنده داره مرد تاجر چه چیز های سخته وچه چیز های آسان وعده |
|